Cultural Contrast

Eckerbom Torun & Källsäter Eva اثر På Tapeten متن زیر برداشتی است از مقاله­ ای در کتاب

Cultrul Contrast text in PDF format

« تقابل فرهنگی »

انسانها در طول تاریخ و بدلایل گوناگون به مکانهای نو و نقاط جدید مسافرت و مهاجرت کرده­اند. آنها مجبور شده­اند که زبانهای نو را فرا بگیرند و آداب و رسوم جدید را بیاموزند، اما درعین حال قالبهای فرهنگی خویش را نیز بهمراه دارند. اگرچه این مسئله مشقات، کشاکشها و گاهی برخوردهای خاص را بهمراه داشته است؛ در عین حال غنای اجتماع، توسعه، و تحول را با خود نیز به ارمغان آورده است!
در حالیکه شاید باورها، اعتقادات، و موضعگیری در قبال سایر انسانها کندترین سرعت انتقال را در بین اشخاص دارد، اختراعات تکنیکی و شیوه­ های آشپزی بسیار سریع در جوامع مختلف تسری می­یابد.

جهان از هم گسسته

همگی فکر می‌کنیم که می‌دانیم رفتار "عادی" یا "نرمال" چیست. شخصی که آداب را مراعات نمی­کند یا مثل ما فکرنمیکند، عجیب، دارای انحراف، و یا از فرهنگ دیگر در نظرگرفته میشود. خود ما همیشه "نرمال" یا "درست" هستیم.
اما بدرستی چه کسی نرمال است؟ این بستگی به این دارد که ما خود از چه فضای فرهنگی آمده باشیم. مثلا ً قطع کردن کلام، هنگامی که شخص دیگری سخن میگوید از نظر یک فرد سوئدی بسیار بی‌ادبانه است، حال آنکه از نظر یک اسپانیایی کاملا ً عادی جلوه میکند. یک سوئدی فکر میکند که اسپانیایی حین گفتگو از نظر فیزیکی بسیار به مخاطب خود نزدیک میشود و هنگام ابراز عقیده و بیان، بدن خود را با هیجان تکان میدهد. سوئدی ها بطور کلی معذب هستند و با کمال میل با طرف بحث موافقت می‌کند تا از برخورد لفظی و کشمکش احتمالی جلوگیری کنند. و در نتیجه اسپانیایی ها فکر میکنند که سوئدیها کسل کننده و خستگی آورند!
امروزه کشف کردن قالبها و فراگیری رموز فرهنگی بیش از هر زمانی اهمیت دارد. ما بیشتر مسافرت و نقل مکان میکنیم، و یا برای کار به خارج از کشور میرویم. ما به شیوه­ های متفاوت نسبت به مسئله زمان، طبیعت، آدمها، و یا سایر مسائل براحتی موضع­گیری می­کنیم. اما فراگیری قوانین نانوشته در هرجامعه ای زمان می طلبد.
در عین حال در هر جامعه ای، زیرمجموعه­ها یا زیردسته­ های مختلف فرهنگی وجود دارد. به طور مثال نحوه­ ی برخورد با همسایگان در مناطق روستایی با شهرهای بزرگ متفاوت است. جوانان و سالخوردگان به یک شیوه با هم معاشرت نمی­کنند. مردان و زنان با شرایط و پیش­فرض های یکسان زندگی نمی­کنند. بعضی ها بیشتر به مذهب فکر می کنند وغیره. بعلاوه طبقه­ های مختلف اجتماع اغلب با "زبان"های مختلف با هم صحبت میکنند.
اغلب ما به طور همزمان به زیردسته­ های مختلف اجتماعی تعلق داریم. با این حال همه می دانیم که چه چیزی در فضای فرهنگی ما نرمال تلقی میشود. بسیاری از رفتارهای مشترک ما به طور ناآگاهانه و خودبه خود صورت میپذیرد؛ و تا قبل از اینکه با مردمانی مواجه شویم که به طور دیگری رفتار میکنند،هرگز به تشابه و یکسانی رفتار خودمان آگاه نمیشویم!
زمانی که ما به فردی از سایر فرهنگها برخورد میکنیم که رفتارش در نظر ما "عجیب" مینماید، تصور میکنیم که همه کسانی که از آن فرهنگ میآید همان رفتار و خلق و خو را دارد. اغلب این موضوع در مورد مسائل منفی یا ناخوشایند اتفاق می­افتد و در نتیجه ما یک موضع­گیری ساد­ه­ شده در قبال همه­ی افراد آن اجتماع اتخاذ میکنیم. گاهی این موضع­گیری میتواند رگه­ هایی از حقیقت را در برداشته باشد، اما اگر هیچگونه اساسی برای آنچه که ما می پنداریم که از بقیه میدانیم وجود نداشته باشد، آنگاه "پیشداوری" یا قضاوت­ تبعیض­ آلود نموده­ ایم. به این معنی که در حالیکه شاید تنها جوانب منفی دیگران را شنیده باشیم، تصور میکنیم که همه چیز را بدرستی میدانیم.
جامعه ­ی سوئد اغلب و معمولا ً به عنوان یک جامعه­ ی فردگرا شناخته میشود. در یک چنین جامعه­ ای انسان برای خویش اهداف شخصی و خصوصی تعریف می کند و کوشش و تقلا می­کند که هرچه بیشتر مستقل باشد. این فرد هنگامی که می­خواهد تصمیمی بگیرد یا چیزی را انتخاب کند، توجه زیادی به اقوام و آشنایان و فامیل نمیکند. وقتی که اشتباهی را هم مرتکب می شود، فرد خود را سرزنش می کند. او اگرچه آدمهای زیادی را در محیط ­های کاری، انجمن­ها، و جمعهای تحصیلی و غیره ملاقات میکند؛ اما فضای خصوصی‌اش اغلب بسیار کوچک است و این فضا باید از طرف سایر انسانها محترم شمرده شود! رعایت حریم خصوصی افراد بسیار مهم است. منظور از رعایت حریم خصوصی از جمله این است که فرد دارای این حق است که در مورد خودش تصمیم بگیرد، و نظراتی را که دلش میخواهد، داشته باشد. در نواحی جنوب آلپ، آمریکای لاتین، جوامع اعراب، و بیشتر نواحی آسیا نوع دیگری از جامعه وجود دارد که در آن "جمع" یا "گروه" نقش اصلی را ایفاء میکند. در این جوامع فرد قبل از هر چیز خود را جزئی از یک گروه می بیند و در کنار این گروه، مثلا ً خانواده، فرد امنیت می­یابد، اما در عین حال مسئولیت­هایی را نیز را بعهده دارد! اگر فرد قوانین یا قواعد مربوطه را زیر پا بگذارد یا کار غیرقابل قبولی انجام دهد، تمام جمع باید پاسخگو باشد. فرد به گروه وابسته است و فضای خارج از گروه ناامن یا نامطمئن احساس میشود.
اگرچه کمتر جامعه­ ای از این نظر یکدست و خالص است، اما با اینحال اغلب نحوه­ ی برخورد افراد با فرهنگهای گوناگون ایجاد مشکل می­کند. به عنوان نمونه، یک شخص فردگرا ابتدا از مهمان­نوازی و برخورد گرم یک شخص جمعگرا خوشوقت و ذوق­ زده میشود؛ اما او متوجه انتظاراتی که از او میرود، نیست! شاید ارتباط منظم و مقرر را حفظ نمیکند، چرا که نگران حریم خصوصی خویش است و از وابستگی پرهیز میکند. او احساس میکند که طرفش قدری زیادی در دنیای او سر فرو می‌برد. حریم خصوصی شخص فردگرا شاید این تعداد آدم را پذیرا نباشد. ازطرف دیگر شخصی که خود را در درجه اول جزئی از جمع میبیند، از کمبود و یا فقدان فعالیتهای گروهی ناکام و مایوس میشود. فضای خصوصی او گنجایش تعداد بیشتری آدم را دارد. او بمرور احساس میکند که فردگرایان افراد سردمزاج و خودخواهی هستند که نمیشود روی آنها حساب کرد. چراکه به مجرد اینکه فعالیت یا وظیفه­ی مشترک گروهی به پایان می‌رسد، تماس افراد نیز، بمانند آبی که روی شن ریخته شود، ناپدید میشود. از نظر فردگرا، از طریق فعالیت مشترک است که روابط تکامل مییابد، حال آنکه برای جمعگرا خود فعالیت آنقدر مهم نیست. به بیان دیگر این دو گروه همدیگر را درک نمیکنند.
یکی دیگر از عوامل رایج سوءتفاهم نحوه­ی نگرش به زمان است. در بسیاری از کشورهای غربی مانند سوئد، امریکا، و هلند، زمان بصورت یک خط مستقیم فرض میشود. در امتداد این خط یک رشته وقایع اتفاق می­افتد. موضوعات یکی پشت دیگری برطبق برنامه­ ی زمان­بندی­ شده انجام میشوند. در اینجا گفته میشود که وقت طلا است. وقت­شناسی و سروقت بودن مسئله­ای حیاتی است! این نحوه­ی نگرش به زمان، با سایر نقاط جهان که در آنجا زمان بشکل دایره­ای که به دور خود می­چرخد تعبیر میشود، در تضاد است. در آنجا فرد چندین کار را بطور همزمان انجام میدهد و هرآن که لازم دید، برنامه را تغییر میدهد.
کسی که در خارج از منطقه­ ی اسکاندیناوی شروع بکار می کند، احتمالا ً باید خود را به یک نوع دیگر از فرهنگ کاری تطابق دهد. در حالیکه در سوئد برای برابری و تساوی در محل کار تلاش و پافشاری صورت میگیرد، در خارج از مرزهای اسکاندیناوی ساختار سلسله مراتبی آشکاری حکم فرماست. در بعضی کشورها ساختار اداری بسیار شبیه به ساختار یک خانواده­ ی مردسالار است. رئیس، یک فرد با قدرت و دارای اختیارات فراوان است که بایست به او احترام گذاشت. بعنوان یک کارمند عادی هیچوقت نباید با رئیس به طور مستقیم صحبت نمود. در حالیکه در سوئد اصلا ًعجیب نیست که رئیس را شلوار جین به پا، در حال شوخی و نوشیدن چای و قهوه با همکاران یافت. در عین حال همه واقفند که چه کسی رئیس است! البته نحوه­ی لباس پوشیدن در سرکار می تواند تفاوت داشته باشد؛ مثلا ً در بخش­های مالی و اقتصادی محدودیت­های بیشتری نسبت به صنف معلم­ها وجود دارد وغیره.
در همین اروپا زیردسته­ های فراوان فرهنگی میتوان یافت نمود! اگر میخواهیم که از برخوردهای غیرضروری و برداشتهای نادرست از رفتارهای دیگران جلوگیری کنیم، میبایست که به درک عمیقتری از روشهای شناسایی سایر فرهنگها برسیم.
بهنام کامرانی؛ شهریور۱۳۸۵
با تشکرفراوان از شیوا فرهمند و فرزاد کامرانی برای ویرایش متن

Unless otherwise stated, the content of this page is licensed under Creative Commons Attribution-ShareAlike 3.0 License